گزارش خطا در معنی کلمه 'superficial'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 پزشکی:: نیام سطحی

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سرسری‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سط‌حی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: صوری‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ظ‌اهری‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: سطحی

واژگان شبکه مترجمین ایران

7 روان شناسی و مشاوره:: سطحی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | remain ADV. extremely, very | entirely, purely He began to feel he could cope, on a purely superficial level, at least. | increasingly | largely, more or less | fairly, quite, rather, relatively, somewhat

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. trivial: It was a superficial cut.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :