گزارش خطا در معنی کلمه 'supermarket'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ابر بازار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: فروشگاه‌ بزرگ‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سوپرمارکت

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun food store: We shopped at the supermarket.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. leading, major, top | high-street, local SUPERMARKET + NOUN chain, giant, group | development | car park, checkout, queue, shelf, trolley An increasing amount of organic produce is to be found on supermarket shelves. | brand | assistant, manager

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :