گزارش خطا در معنی کلمه 'surrogate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: جانشین‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: جایگزین متغیر جایگزین

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: عوض‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: قائم‌ مقام‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: قائم‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: جانشین‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: جایگیر

شبکه مترجمین ایران

8 علوم اجتماعی و جامعه شناسی:: جانشین- جایگزین

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + SURROGATE act as, be SURROGATE + NOUN father, mother, parent | child PREP. ~ for He used the Internet as a surrogate for contact with real people.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :