گزارش خطا در معنی کلمه 'swift'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: فرز

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تندرو

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سوئیفت

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: چابك‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: سریع‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: باسرعت‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be ADV. incredibly, remarkably, very He made a remarkably swift recovery. | fairly

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. quick: He gave a swift report.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :