گزارش خطا در معنی کلمه 'switched on'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: Phrase(s): switched on 1. Sl. alert and up-to-date; with it. • My brother is switched on and has lots of friends. • I’m not switched on. In fact, I am pretty dull. 2. Sl. excited. • I get switched on by that kind of music. • I am never switched on by raucous music.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :