گزارش خطا در معنی کلمه 'symmetrical'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: متقارن

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS appear, be, look, seem | become ADV. highly highly symmetrical crystals | exactly, fully, perfectly, quite, wholly | almost | broadly, fairly The plan of the building is broadly symmetrical.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :