گزارش خطا در معنی کلمه 'synchronize'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کامپیوتر و شبکه:: همگام‌سازی

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: همزمان‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: همزمان سازی

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: همگاه‌ بودن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: از حیث‌ زمان‌ باهم‌ مط‌ابق‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb to cause to occur with exactness: We synchronized our watches before starting.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. carefully | exactly, precisely PREP. with The timing of the gun was precisely synchronized with the turning of the plane's propeller.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :