گزارش خطا در معنی کلمه 'syndrome'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کشاورزی:: سندرم

اصطلاحات پیشنهادی دکتر حسن مهربانی یگانه

2 عمومی:: نشانگان

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: علائم‌ مشخصه‌ مرض‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: (ط‌ب‌) مجموعه‌ علائم‌ بدنی‌ وذهنی‌ مرض‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. acute | clinical VERB + SYNDROME have, suffer from | develop | cause, produce | diagnose, recognize | be known as This phenomenon has become known as the ‘Californian syndrome’. SYNDROME + VERB affect sb, be present in sb, occur This syndrome mostly affects women in their forties.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :