گزارش خطا در معنی کلمه 'synonymous'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مترادف‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دارای‌ ترادف‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دارای‌ تشابه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: هم‌ معنی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become | remain | make sth His deeds had made his name synonymous with victory. | consider sth, regard sth as, see sth as, treat sth as ADV. completely, exactly | almost, largely, more or less, roughly, virtually PREP. with Until the late eighteenth century, ‘opera’ was almost synonymous with Italian opera.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :