گزارش خطا در معنی کلمه 'syringe'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ابدزدك‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تزریق‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سرنگ‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. clean, sterile | used a beach scattered with used syringes | disposable | hypodermic VERB + SYRINGE fill, prepare | draw sth into The doctor drew a dose of morphia into the syringe. | share SYRINGE + NOUN exchange a syringe exchange scheme

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :