گزارش خطا در معنی کلمه 'bombard'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بمباران‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بتوپ بستن

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بتوپ‌ بستن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: توپ زدن

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: به توپ بستن

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: bombard sb with sth to direct so many things at someone, especially to ask them so many questions, that they find it difficult to deal with them • The children bombarded her with questions.

Cambridge-Phrasal Verbs

2 general::   verb attack with bombs ADV. heavily The city has been heavily bombarded for the last three days. direct a lot of things at sb ADV. constantly, continually PREP. with We're all constantly bombarded with television advertisements.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :