گزارش خطا در معنی کلمه 'tangled'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: گیسوکمند

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, look | become, get ADV. hopelessly | all My hair had got all tangled. | a bit Your hair looks a bit tangled. | up PREP. in My legs got hopelessly tangled in the rope.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :