گزارش خطا در معنی کلمه 'bombing'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بمبگذاری

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. aerial the aerial bombing of ports | precision | wartime | area, carpet, indiscriminate, saturation | strategic | enemy The neighbourhood was badly damaged by enemy bombing. | terrorist | suicide BOMBING + NOUN attack | blitz, campaign | mission, raid, sortie He was shot down during a bombing raid over London. | target | victim

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :