گزارش خطا در معنی کلمه 'tarnish'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: لكه‌ دار كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كدر كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تیره‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb become/make sth less bright ADV. badly The mirror had tarnished quite badly. spoil sth ADV. severely their severely tarnished reputation

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: verb to spoil, taint, or diminish: The defeat tarnished our hopes.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :