گزارش خطا در معنی کلمه 'tart'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: نان‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ترش‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مزه‌ غوره‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: زن‌ هرزه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ترش‌ مزه‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: زننده‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: تند

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. having a sharp pungent taste, sour: The cherry pie was quite tart.

Simple Definitions

2 general::   noun open pie ADJ. fruit, jam, treacle | apple, strawberry, etc. VERB + TART make woman ADJ. cheap, little VERB + TART look like That dress makes her look like a tart. | call sb He had called her a cheap little tart.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :