گزارش خطا در معنی کلمه 'taut'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مات‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: درهم‌ پیچیدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: كشیده‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: سفت‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: محكم‌ كشیدن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: شق‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, feel, look | become, go Her body went as taut as a bowstring. | remain, stay Exercise helps your muscles to stay taut. | pull sth, stretch sth His skin was stretched taut over his cheekbones. | hold sth, keep sth Try to keep the lead taut, as it will help your puppy to learn. PREP. with (figurative) a voice taut with anger

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :