گزارش خطا در معنی کلمه 'technician'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: كارشناس‌ فنی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ذیفن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: متخصص‌ فنی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: اهل‌ فن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: شگردگر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. chief, senior | skilled | inexperienced | qualified | trainee | lab/laboratory | architectural | dental | computer | lighting, sound He works as a sound technician in a recording studio. VERB + TECHNICIAN train a need to train technicians in computer aided engineeringJOB

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun expert: The technician repaired the machine.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :