گزارش خطا در معنی کلمه 'tend'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: گراییدن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: میل‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: وجه‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: نگهداری‌ كردن‌ از

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: پرستاری‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: مواظ‌ب‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb inclines: He tends towards being lazy. verb care for: He will tend the sheep.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. carefully, lovingly She lovingly tended her little garden. PREP. to He tended to her every need. PHRASES well-tended well-tended lawns

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :