گزارش خطا در معنی کلمه 'tenderness'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: شفقت‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: رقت‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: نازكی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

4 عمومی:: تردی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

5 عمومی:: دلسوزی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

6 عمومی:: محبت‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

7 عمومی:: مهربانی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   noun ADJ. extreme, great, infinite | unexpected | loving QUANT. wave He felt a brief wave of tenderness towards his old teacher. VERB + TENDERNESS feel | show PREP. with (a) ~ She spoke with loving tenderness. | ~ for/towards She felt great tenderness for him. PHRASES tenderness in sb's eyes/voice, etc. There was tenderness in his face as he looked at her.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :