گزارش خطا در معنی کلمه 'terminate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: محدود

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: منتهی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خاتمه‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: منقضی‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: فسخ‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: بپایان‌ رساندن‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: پایان‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: پایان‌ یافتن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. abruptly, prematurely His contract was abruptly terminated. | swiftly | automatically VERB + TERMINATE be entitled to, be free to PHRASES the right to terminate sth Either party has the right to terminate the agreement.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: verb stop: We will terminate the project. verb fire: We will terminate her today.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :