گزارش خطا در معنی کلمه 'termination'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پایان‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: فسخ‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ختم‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: خاتمه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: انتها

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: فسخ

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: پایان‌ یابی‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: پایان‌ دهی‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: فسخ قرارداد

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ending of sth ADJ. early, premature | sudden TERMINATION + NOUN date PHRASES notice of termination The landlord gave notice of the termination of tenancy. | a termination of a contract, termination of employment You are required to give the company six weeks' notice of termination of employment. abortion ADJ. early VERB + TERMINATION have, undergo She chose to have an early termination. PHRASES a termination of (a) pregnancy

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :