گزارش خطا در معنی کلمه 'terrain'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: زمین‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نوع‌ زمین‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ناحیه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: زمینه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: عوارض‌ زمین‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. flat | hilly, mountainous, rocky, rough, rugged, uneven | difficult, harsh, inhospitable difficult terrain for cycling | familiar | unknown | boggy, marshy VERB + TERRAIN cross, traverse PREP. across/over ~ It took us the whole day to trek across the rocky terrain.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :