گزارش خطا در معنی کلمه 'testament'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تدوین‌ وصیت‌ نامه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پیمان‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: وصیت‌ نامه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: عهد

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun something that serves as proof: The building is a testament to his planning.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. fine, fitting, worthy VERB + TESTAMENT bear The immaculate state of the garden bears testament to a lifetime's effort. PREP. ~ to The monument is a worthy testament to the courage of the men who fought in the war.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :