گزارش خطا در معنی کلمه 'tickle'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: غلغلك‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خاریدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: غلغلك‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb excite pleasurably: That comedy will tickle anyone who sees it.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. little VERB + TICKLE give sb/sth | feel, get, have He felt a tickle on the back of his neck.

Oxford Collocations Dictionary

3 general:: verb pleased: He was tickled about his raise in pay. verb lightly touched: He tickled her to make her laugh.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :