گزارش خطا در معنی کلمه 'tile'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: با اجر كاشی‌ فرش‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سفال‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اجر كاشی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. broken, damaged, loose, missing | decorative, glazed, hand-painted, plain | ceramic, clay, cork, mosaic, quarry, stone, terracotta, vinyl | carpet, ceiling, floor, roof/roofing, wall | bathroom, kitchen VERB + TILE cover sth with, fit, lay, put down I'm laying ceramic floor tiles in the kitchen.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :