گزارش خطا در معنی کلمه 'tilt'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: كج‌ كردن‌ كج‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كجی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: در

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: كج‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: كج‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: یك‌ ورشدن‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: دراهتزاز بودن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. sharply The ground tilted sharply downwards. | a little, slightly | back/backwards, down/downwards, forward, up/upwards PREP. away from Tilt the mirror away from you. | towards Her face was tilted towards the sky. PHRASES tilted to one side She thought for a minute, her head tilted to one side.

Oxford Collocations Dictionary

2 general::   noun ADJ. sharp | slight | downward, upward | backward, forward PREP. at a ~ I positioned the photo at a slight tilt. | ~ to/towards a tilt to the left

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :