گزارش خطا در معنی کلمه 'bother'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مزاحم شدن

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نگران‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: درد سر دادن

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: آزار کردن

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: دردسر دادن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: آسوده نگذاشتن

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: مایه زحمت

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: رنجاندن

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: زحمت دادن

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: ایذاء

شبکه مترجمین ایران

11 عمومی:: مخل‌ اسایش‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

12 عمومی:: ناراحت کردن

شبکه مترجمین ایران

13 عمومی:: اذیت کردن

شبکه مترجمین ایران

14 عمومی:: دردسر دادن

شبکه مترجمین ایران

15 عمومی:: آزار دادن

شبکه مترجمین ایران

16 عمومی:: زحمت‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

17 عمومی:: سر خوردن

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + BOTHER have I had a little bother finding your house. | cause, give sb Your little boy didn't give me any bother. | go to I wouldn't go to the bother of making the cakes myself. | put sb to I'd love to come and stay with you, but I don't want to put you to any bother. | save sb Getting a taxi will save you the bother of picking me up from the station. PHRASES a bit/a little/a lot/a spot of bother He's in a spot of bother with the police. | no bother The children were no bother. PREP. without any ~ We found the hotel without any bother. | ~ to I don't mind looking after your dog?it's no bother to me. | ~ with He's got a spot of bother with his eyes.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :