گزارش خطا در معنی کلمه 'bout'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: كشمكش‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مسابقه بوکس

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مسابقه کشتی

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تقلا

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: یك‌ دور مسابقه‌ یا بازی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. bad, nasty, prolonged, serious, severe I got a bad bout of flu last winter. | mild | drinking VERB + BOUT get, have, suffer from PREP. during a/the ~ | ~ of a bout of depression

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun period of time, a spell: She had a bout of coughing.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :