گزارش خطا در معنی کلمه 'boxed'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: Phrase(s): boxed (up) 1. Sl. intoxicated. • I am way boxed, and I feel sick. • She got boxed up on gin. 2. Sl. in jail. • I committed the crime, and I was boxed for a long time for it. • Pat was boxed up for two days till we got bond money.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :