گزارش خطا در معنی کلمه 'bra'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 حسابداری و مالی:: حسابرسی ریسک تجاری

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: (brassiere=) پستان‌ بند

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پستان بند

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. padded, strapless, underwired, uplift | maternity, nursing | sports VERB + BRA put on | take off | do up | undo, unhook BRA + NOUN strapCLOTHES

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :