گزارش خطا در معنی کلمه 'braid'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: حركت‌ سریع‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نوار

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: گلابتون

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: موی قیطان

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: مغزی‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: جنبش‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: گلابتون دوزی کردن

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: حاشیه‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: ناگهان حرکت

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: بافتن

شبکه مترجمین ایران

11 عمومی:: قیط‌ان‌

شبکه مترجمین ایران

12 عمومی:: گلابتون‌

شبکه مترجمین ایران

13 مکانیک:: برید

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb to weave into three strands: Her long hair were woven in a braid.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :