گزارش خطا در معنی کلمه 'brawl'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: سروصدا کردن

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: جنجال‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: نزاع و جدال کردن

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: نزاع‌ وجدال‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: زد و خورد

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: دادوبیداد

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: سروصداكردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. drunken | bar-room, pub, street | mass VERB + BRAWL provoke, spark, start | be/become/get involved in, be/get caught up in, get into PREP. in a/the ~ They got caught up in a street brawl. | ~ between a brawl between different gangs of football supporters. | ~ over a brawl over a woman

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :