گزارش خطا در معنی کلمه 'toil'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: كشمكش‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كار پر زحمت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پیكار

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: رنج‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ستیز

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: محنت‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb work: He must toil every day to earn a living.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. hard | relentless, unceasing, unending, unremitting | daily | manual, physical | honest PHRASES hours, years, etc. of toil a lifetime of unremitting toil | sweat and toil a day of sweat and toil

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :