گزارش خطا در معنی کلمه 'tolerable'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تحمل‌ پذیر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: متوسط‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: قابل‌ قبول‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: میانه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: قابل‌ تحمل‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: نسبتا خوب‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be | become | make sth | find sth She inspected the rooms and found them perfectly tolerable. ADV. very | perfectly | barely, scarcely In August the heat is barely tolerable. | fairly, quite

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :