گزارش خطا در معنی کلمه 'tolerance'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 حسابداری و مالی:: محدوده مجاز

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: اغماض‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: (ط‌ب‌) قدرت‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مدارا

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: تحمل‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: سعه‌ نظ‌ر

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: بردباری‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: تحمل

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: تاب‌

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: رواداری

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. great, high, remarkable | low | amused, patronising He watched the kids throw water around with amused tolerance. | political, racial, religious | zero (of crime) Howard County has a zero tolerance policy on alcohol use by teenagers. QUANT. degree, level VERB + TOLERANCE have | show | lack | learn TOLERANCE + NOUN level PREP. ~ for Some children have a low tolerance for boredom. | ~ of people with a high tolerance of discomfort | ~ to Tolerance to alcohol decreases with age. | ~ towards She was showing greater tolerance towards her younger sister than before.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
لطفا صبر کنید
کد امنیتی بالا را وارد کنید :