گزارش خطا در معنی کلمه 'tomato'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: (گ‌ش‌) گوجه‌ فرنگی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: گوجه

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun type of fruit: Tomatoes are excellent for salads.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. ripe | green | rotten, squashed | cherry, plum | sundried, tinned VERB + TOMATO eat, have | chop, peel, slice | grow TOMATO + NOUN juice, ketchup, paste, puree, salad, sauce, soup | plant

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :