گزارش خطا در معنی کلمه 'too'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: هم‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بحد افراط‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: زیاد

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: همچنین‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بیش‌ از حد لزوم‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adv. excessively: I am too tired to play. adv. also: I am going too.

Simple Definitions

2 general:: In addition to the idioms beginning with TOO, Also see CARRY TOO FAR; (TOO) CLOSE TO HOME; EAT ONE'S CAKE AND HAVE IT, TOO; GO TOO FAR; IRONS IN THE FIRE, TOO MANY; LIFE IS TOO SHORT; NONE TOO; NOT (TOO) BAD; ONLY TOO; SPEAK TOO SOON; SPREAD ONESELF TOO THIN; TAKE ON (TOO MUCH).

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :