گزارش خطا در معنی کلمه 'torment'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ازار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: زجر

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: شكنجه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: زجر دادن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: عذاب‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: عذاب‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: زحمت‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. great | inner, mental, private VERB + TORMENT endure, suffer She has suffered great mental torment. | be released from PREP. in ~ He was a man in torment. PHRASES a soul in torment The sea wailed like a soul in torment.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun agony: She was in torment because of the pain. verb pestered: He tormented us about the money.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :