گزارش خطا در معنی کلمه 'torso'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خاصیت‌ تاب‌ گشت‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پیچ‌ یا تاب‌ خوردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تاب‌ گشت‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. bare, naked | tanned | lower, upper | human | headless, mutilated The headless torso of a man was found in some bushes. VERB + TORSO reveal He took off his shirt to reveal his tanned torso.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :