گزارش خطا در معنی کلمه 'break word'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: Phrase(s): break one’s word not to do what one said one would do; not to keep one’s promise. (Compare this with keep one’s word.) • Don’t say you’ll visit your grandmother if you can’t go. She hates people to break their word. • If you break your word, she won’t trust you again.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :