گزارش خطا در معنی کلمه 'transmitter'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مخابره‌كننده‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: انتقال‌ دهنده‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: منتقل‌ كننده‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: فرستنده‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: فرا فرست‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: فرستنده

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. radar, radio, television/TV | voice They discovered voice transmitters hidden in the wall. | FM, long-wave, medium-wave, short-wave, VHF | low-power, powerful | ground, hand-held, satellite VERB + TRANSMITTER be equipped/fitted with TRANSMITTER + VERB emit sth, send out sth The receiver picks up pulses emitted by the transmitter.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :