گزارش خطا در معنی کلمه 'treasurer'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خزانه دار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خزان‌ دار

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: گنجور

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: صندوقدار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. deputy | honorary the honorary treasurer of the rugby club | corporate VERB + TREASURER act as, be, serve as He agreed to act as treasurer. | appoint, appoint sb (as), elect, elect sb (as) | resign as, retire as PHRASES treasurer's report The treasurer's report gives a breakdown of the club's income and expenditure.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun financial officer: The treasurer writes all the checks.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :