گزارش خطا در معنی کلمه 'trench'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: چال‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: استحكامات‌ خندقی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بارانی

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: گودال‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: خندق‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: جان‌ پناه‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: سنگر

شبکه مترجمین ایران

8 زمین‌شناسی و معدن:: ترانشه

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun ditch: The power company dug a trench.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. deep, narrow, shallow | muddy | defensive | enemy | communication, front-line VERB + TRENCH dig TRENCH + NOUN warfare PREP. in the ~ life in the trenches in the First World War

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :