گزارش خطا در معنی کلمه 'trophy'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: یادگاری‌ پیروزی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: جایزه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: نشان‌ ظ‌فر

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: غنائم‌

شبکه مترجمین ایران

5 ورزش و تربیت بدنی:: تروفه, تروفه نام پیشنهادی: بزرگ ماهی

کتاب اصول و فنون ماهیگیری ورزشی تالیف عبدالعلی یزدانی

english

1 general:: noun prize or memento such as a cup or plaque: Each winner received a bronze trophy.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. major | coveted, prestigious, prized | quiz, racing, sporting, swimming, etc. | championship VERB + TROPHY lift, pick up, receive, take, win Britain has not lifted the trophy since it last hosted the event. | award, present | defend Portugal will be defending the trophy they won last year. TROPHY + NOUN cabinet | winner PREP. ~ for He picked up a trophy for best news editor.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :