گزارش خطا در معنی کلمه 'truncheon'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: چوب‌ قانون‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: باچماق‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: چماق‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: عصا

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: چوب‌ پاسبان‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: باتون‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. rubber VERB + TRUNCHEON be armed with, carry | draw | beat sb with Some of the prisoners were beaten about the head with rubber truncheons.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :