گزارش خطا در معنی کلمه 'tumour'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: (tumor) دشپل‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تومور

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: برامدگی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ورم‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: غده‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. cancerous | malignant | benign | primary | brain, breast, kidney, etc. VERB + TUMOUR diagnose | remove TUMOUR + NOUN cell, tissue | formation, growth | virus PREP. ~ in a primary tumour in the breast | ~ on a malignant tumour on the eyelid

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :