گزارش خطا در معنی کلمه 'turf'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خاك‌ ریشه‌ دار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كلوخ‌ چمنی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ط‌بقه‌ فوقانی‌ خاك‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: چمن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: جنگ بر سر قلمرو

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. green | soft, springy | artificial | hallowed, home (of a sports pitch) the hallowed turf of Wembley the team's first success of the season on home turf QUANT. piece, sod primitive cottages made of sods of turf and sticks VERB + TURF cut They still cut turf here for fuel. | lay laying turf to create a lawn TURF + NOUN fire

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun grass: Most football games are played on real turf.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :