گزارش خطا در معنی کلمه 'turn one's back on'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: Deny, reject; Also abandon, forsake. For example, I can't turn my back on my own daughter, no matter what she's done, or He simply turned his back on them and never gave it a second thought. [c. 1400] Also see WHEN ONE'S BACK IS TURNED.

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :