گزارش خطا در معنی کلمه 'twinge'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: نیش‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سوزش‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دور زدن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: درد كشیدن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: پیچیدن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: تیر كشیدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. sharp | little, slight | sudden VERB + TWINGE experience, feel, get, suffer | give sb The letter still gives him a twinge when he thinks of it. PREP. ~ of a twinge of guilt

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :