گزارش خطا در معنی کلمه 'tyrant'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ستمگر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سلط‌ان‌ ظ‌الم‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: حاكم‌ ستمگر یا مستبد

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun dictator: He was a terrible tyrant.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. cruel, great | petty Some of the prison officers were petty tyrants. VERB + TYRANT overthrow TYRANT + VERB rule sth The country had long been ruled by tyrants. PREP. under a/the ~ The kings of Sparta would not serve under the tyrants of Syracuse.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :